توسل به اولیای الهی
از پرسشهایی که پیرامون توسل مطرح است اینکه آیا توسل به پیامبران و اولیای الهی پس از مرگشان صحیح است یا شرک است؟
یکتاپرستی اساس دعوت همه پیامبران الهی و اصل مشترک میان تمام ادیان آسمانی است. قرآن کریم در این باره میفرماید: «وَلَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ؛ و در حقیقت، در میان هر امتی فرستادهای برانگیختیم تا بگویند خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید.» «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللهَ وَلا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللهِ؛ بگو: ای اهل کتاب، بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرید.»
بنابر این، در قرآن کریم هیچگونه دستوری که با یکتاپرستی سرسازش نداشته باشد و شرکآلود باشد، یافت نمیشود. با توجه به نکته یادشده، هنگامی که به مطالعه قرآن میپردازیم، میبینیم خدای متعال به توسل دستور داده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا پروا کنید و وسیلهای برای تقرب به خدا انتخاب کنید.»
برای پیبردن به شرک نبودن توسل به اولیای الهی، لازم است به معنای شرک و توسل اشاره کنیم.
شرک در برابر توحید است. توحید اقسامی دارد که به تبع آن، شرک نیز همان اقسام را خواهد داشت.
1. توحید ذاتی؛ یگانگی ذات خدای سبحان؛
2. توحید صفاتی؛ صفات خدا عین ذات اوست، نه زاید بر ذات؛
3. توحید افعالی؛ تنها موجودی که در فاعلیت و تأثیرگذاری در جهان هستی مستقل است و به دیگری نیاز ندارد، خدای سبحان است؛
4. توحید در عبادت؛ پرستش مخصوص خداست.
بنابر این، شرک هم به شرک ذاتی، شرک صفاتی، شرک افعالی و شرک در عبادت تقسیم میشود.
توسل نیز گونههای دارد:
1. خواندن خدا به حق اولیای او؛
حاجت خود را از خدا میخواهیم و هنگام دعا، خدا را به حق اولیایش سوگند میدهیم که حاجت ما را برآورده سازد. این روش را پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تعلیم فرمود و خود نیز بدان عمل میکرد. عثمان حنیف میگوید: روزی محضر پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله بودم، حضرت به شخصی که مشکل خود را به ایشان عرضه کرد، شیوه دعا و توسل را اینگونه یادداد: برو وضو بساز و دو رکعت نماز به جا آور و پس از آن، خدای متعال را با این جملات بخوان: اَللّهمّ اِنّی اَسْأَلُکَ وَ اَتََوَجَّهُ اِلَیْکَ بِنَبیّکَ نبیّ الرَّحْمة یا محمد اِنّی اَتَوَجّهُ بِکَ اِلی رَبّی فی حاجتی لِتَقْضی، اَللّهمّ شَفِّعْهُ فیَّ؛ بار خدایا! از تو درخواست میکنم و به تو روی میآورم به پیامبرت، پیامبر رحمت. ای محمد! من به حق تو به سوی خدایم روی میآورم تا حاجتم برآورده شود. خدایا! پیامبرت را شفیع من قرارده.
پیامبر اکرم فرمود: خدای عزوجل میفرماید: ای بندگان من! گرامیترین خلق و بافضیلتترین آنان نزد من، محمد و برادرش علی و امامان پس از او هستند. اینان وسیلهها به سوی من میباشند. هر کس حاجتی دارد و نفعی را طالب است و یا دچار حادثهای سخت و زیانبار گشته و برطرف شدن آن را میخواهد، مرا به محمد و آل طاهرینش بخواند تا به نیکوترین وجه حاجت او را برآورم.
سمهودی از دانشمندان اهلسنت، در فصلی از کتاب خود تحت عنوان، توسل زائر به رسول خدا و شفیع قراردادن وی به پیشگاه خدا مینویسد: بدان که استغاثه از پیامبر اکرم و جاه و منزلت و مقام او را به درگاه خدا شفیع قراردادن، کار انبیا و رسولان و سیره صالحان پیشین بوده است، پیش از آفرینش آن حضرت و پس از آن، چه در حال حیات و چه پس از رحلت، چه در جهان برزخ و چه در عرصه قیامت.
2. در خواست دعا از اولیای الهی؛
همانگونه که درخواست دعا از برادر مؤمن صحیح و پسندیده است، از اولیای الهی و آبرومندان درگاه او پسندیدهتر است و چنین کاری ریشه قرآنی دارد.
فرزندان یعقوب پس از پشیمانی از گناه خود و ظلمی که نسبت به برادرشان یوسف رواداشته بودند، به پدرشان گفتند: «یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئِینَ؛ای پدر! برای گناهان ما درخواست آمرزش کن که ما خطاکار بودیم.»
خدای متعال در حق رسول اکرم صلی الله و علیه و آله میفرماید: «وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِیماً؛ اگر آنان وقتی به خود ستم کردند، نزد تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و تو برای آنان درخواست آمرزش میکردی، قطعاً خدا را توبهپذیرِ مهربان مییافتند.»
3.درخواست حاجت از اولیای الهی؛
گونه دیگر توسل این است که به طور مستقیم حاجت خود را از اولیای الهی بخواهیم؛ مثلاً بگوییم: ای پیامبر رحمت! مریض ما را شفا بده.
بیتردید هیچیک از این سه گونه توسل شرک نیست؛ زیرا شخصی که به اولیای الهی توسل میجوید، نه آنان را در تأثیرگذاری در جهان مستقل میداند و نه آنان را پرستش میکند، بلکه معتقد است که هر آنچه آنان دارند، خدا به آنان عطا کرده است و هر آنچه میکنند به اذن الهی است و آنان را پرستش و عبادت نمیکنند؛ زیرا عبادت عبارت است از خضوع عملی و یا لفظی و زبانی که از اعتقاد به الوهیت و ربوبیت طرف سرچشمه میگیرد. کسانی که به اولیای الهی توسل میجویند، نه آنان را اله میدانند و نه ربّ. پس هر گونه خضوع و تواضع در برابر دیگری عبادت و پرستش نیست.
در پاسخ این پرسش که آیا میتوان به اولیای الهی پس از مرگشان توسل جست، همانگونه که در زمان حیاتشان میتوان توسل جست، لازم است، چیستی انسان و مرگ از دیدگاه اسلام روشن شود.
انسان از روح و جسم ترکیب یافته است. حقیقت آدمی به روح اوست و جسم مرکب روح است. بدین جهت، قرآن کریم در باره مرگ واژه «توفّی» را به کار برده که به معنای گرفتن به تمام و کمال است؛ یعنی هنگام مرگ آدمی را به تمام و کمال میگیرند. اگر حقیقت انسان به روحش نبود، تعبیر توفّی صحیح نمیبود. درک و فهم به وسیله روح انجام میگیرد؛ چشم و گوش و مغز و دیگر اعضای بدن، ابزار روح هستند. با مرگ قدرت درک و فهم آدمی افزایش مییابد؛ زیرا اسلام مرگ را نابودی نمیداند، بلکه انتقال از یک زندگی به زندگی دیگر است؛ از حیات دنیایی به حیات برزخی است. با مرگ، از تن خاکی بیرون میآییم و به جسم برزخی وارد میشویم. جسم دنیایی حجاب است و مانع درک برخی حقایق میشود، از این روی، در آستانه مرگ و پس از آن، آدمی حقایقی را درک میکند که در دنیا درک نکرده بود.
در باره حیات برزخی آیات فراوانی وجود دارد، مانند: «وَمِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛و پس از مرگ فراروی ایشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.»
پس در حیات برزخی هیچ تردیدی نیست؛ اما آیا همانگونه که در حال حیات اولیای الهی میتوان به آنان متوسل شد و آنان کلام ما را میشنوند و میتوانند وسیله ما قرارگیرند، آیا پس از مرگشان نیز چنین چیزی ممکن است؟
پیش از این اشاره کردیم که توسل گونههای دارد، در گونه نخست آن (خواندن خدا به حق اولیای او) بیتردید مانعی نیست؛ چون ما خدا را مخاطب قرارمیدهیم و با او سخن میگوییم و او را به جاه و حق اولیایش سوگند میدهیم که حاجت ما را برآورد.
در گونه دوم و سوم توسل (درخواست دعا از اولیای الهی و درخواست حاجت به طور مستقیم از اولیای الهی) در صورتی توسل به اولیای الهی پس از مرگشان صحیح است که آنان ندای ما را بشنوند و قدرت برآوردن حاجت ما را داشته باشند؛ ولی لازم نیست ما از چگونگی زندگی آنان در جهان برزخ آگاه باشیم، همین که بدانیم آنان حیات برزخی دارند، صدای ما را میشنوند و میتوانند برای ما دعا کنند و حاجت ما را برآورند، برای توسل به آنان کافی است.
اولیای الهی به ویژه پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله و عترت او سخنان ما را میشنوند، از ما خبر دارند و میتوانند برای برآوردن حاجتهای ما دعا کنند. به تصریح قرآن کریم یکی از شاهدان عرصه رستاخیز پیامبر اکرم است. «فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنا بِکَ عَلى هؤُلاءِ شَهِیداً» کسی میتواند شهادت دهد که چیزی را دیده باشد، پس پیامبر همه کارهای ما را ناظر است. همین مقدار که رسول گرامی از درخواست و توسل ما آگاه است و نداهای ما را میشنود، برای توسل به حضرت، کافی است و لازم نیست که ما آن حضرت را ببینیم و از چگونگی زندگی او با خبر باشیم. البته اینگونه نیست که ما به طور کلی از زندگی در جهان برزخ بیخبر باشیم. در پارهای روایات چگونگی حیات برزخی و زندگی برزخیان آمده است.
برخی گفتهاند: پس از مرگ توانایی اعمال صالح و عبادت از انسان سلب میشود و فقط به پاداش و کیفر میرسد. جمله «دنیا محل کاشت و آخرت محل برداشت است» به همین جهت است. خدای سبحان در این باره میفرماید: «وَأَنْفِقُوا مِنْ ما رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ فَیَقُولَ رَبِّ لَوْ لا أَخَّرْتَنِی إِلى أَجَلٍ قَرِیبٍ فَأَصَّدَّقَ وَأَکُنْ مِنَ الصَّالِحِینَ»
پس کسانی که مردهاند توانایی دعاکردن را ندارند؛ چون دعا عبادت است و عبادت مربوط به دنیا است. با توجه به این نکات، چگونه به مردگان متوسل میشوید؟
بیتردید دنیا محل عمل و آخرت محل حساب و پاداش و کیفر است. در روایتی که از پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله و امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل کردهاند میخوانیم: الیوم عمل و لاحساب و غداً حساب و لاعمل؛ امروز (دنیا) زمان عمل است، نه حساب و فردا (آخرت) زمان حساب است، نه عمل.
با توجه به چند نکته، پاسخ روشن میشود:
1.عبادت یعنی خضوع در برابر موجودی که به الوهیت و ربوبیت آن اعتقاد داریم. اله و رب واحد است و آن الله است، پس عبادت و پرستش مخصوص خدا است.
2.یکی از عبادتها ذکر و حمد الهی است. این عبادت به تصریح قرآن کریم در جهان آخرت هم هست. قرآن کریم در باره بهشتیان میفرماید: «دَعْواهُمْ فِیها سُبْحانَکَ اللهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ وَآخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعالَمِینَ؛ دعایشان در آنجا این است که بار خدایا، پاکی تو راست و درودشان در آنجا سلام است و واپسین دعایشان این است که سپاس و ستایش خدا راست، پروردگار جهانیان.»
بهشتیان در بهشت میگویند: «وَقالُوا الْحَمْدُ للهِ الَّذِی صَدَقَنا وَعْدَهُ؛ و گویند سپاس و ستایش خدای راست که وعده خویش را با ما راست داشت.»
پس اصل عبادت در جهان آخرت هست، هر چند گونه آن با گونه دنیا ممکن است متفاوت باشد.
3.با توجه به دو نکته پیشین و پارهای از روایات، به نکته سومی میرسیم و آن اینکه در جهان آخرت هم تکامل وجود دارد.
در سخنی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میخوانیم: سوگند به خدایی که قرآن را بر پیامبر نازل کرد، اهل بهشت هر چند زمان بر آنان میگذرد، جمال و زیباییشان بیشتر میشود؛ آنگونه که در دنیا با گذشت زمان، زشتی و پیری آنان افزایش مییافت.
4.دعا به معنای درخواست چیزی از خدا مخصوص دنیا نیست، در آخرت نیز هست. قرآن کریم نمونههایی از آن را آورده است. کافران پس از مرگ و در عالم برزخ اینگونه از خدا درخواست میکنند: «رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ؛ پروردگار، مرا بازگردانید، شاید در آنچه واگذاشتهام کار نیک و شایسته کنم.»
جهنمیان در جهنم اینگونه از خدا درخواست میکنند: «رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْها فَإِنْ عُدْنا فَإِنَّا ظالِمُونَ پروردگارا، ما را از اینجا بیرون بر، اگر به کفر و گناه بازگشتیم پس همانا، ستمکار باشیم.»
درخواست مجرمان و گنهکاران و کافران را خدا پاسخ نمیدهد، ولی درخواست اولیای الهی را پاسخ میدهد و حاجت آنان برآورده میسازد. بنابر این اگر از اولیای الهی درخواست دعا کردیم میتوانند برای ما دعا کنند.
بنابر آیه 18 سوره یونس مشرکان چیزهایی غیر از خدا را میپرستیدند و میگفتند اینان واسطههای ما نزد خدا هستند. «وَیَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَلا یَنْفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللهِ قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللهَ بِما لا یَعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَلا فِی الأَرْضِ سُبْحانَهُ وَتَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ»
آیا از این آیه استفاده نمیشود که وسیله باید زنده باشد؟
در باره این آیه شریف به چند نکته باید توجه داشت:
1.این آیه در باره پرستش بتها است، ولی در موضوع توسل به اولیای الهی و شفاعت آنان، هیچگونه پرستش مطرح نیست.
2. این آیه مربوط به شفاعت بتها است، نه توسل.
3.اگر بخواهیم از آیهای یا کلام یک شخص حکیم، استفادهای بکنیم و آن را به صاحب آن کلام نسبت دهیم، باید چند موضوع برای ما ثابت شده باشد، یکی از آنها این است که متکلم در مقام بیان آن چیزی باشد که ما میخواهیم به متکلم نسبت دهیم. در این آیه شریف، خدای متعال در مقام بیان این است که عبادت بتها کار نادرستی است و شرک میباشد و این بهانه بتپرستان که بتها شفعیان ما نزد خدا هستند، بهانه غلطی است. نه خدا در مقام بیان زنده بودن یا نبودن وسیله است و نه بتپرستان به این نکته توجه دارند. پس این آیه شریف هیچ دلیلی بر لزوم زنده بودن وسیله در مقام توسل ندارد.
در آیه 36 سوره انعام مشرکان و بتپرستان به مردگان تشبیه شدهاند در اینکه پاسخی نمیگویند. «إِنَّما یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَالْمَوْتى یَبْعَثُهُمُ اللهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ؛ تنها کسانی دعوت تو را اجابت میکنند که گوش شنوا دارند و اما مردگان را خدا در قیامت برخواهد انگیخت؛ سپس به سوی او بازگردانیده میشوند.» بنابر این، مردگان توانایی پاسخگویی ندارند تا برای ما دعا کنند.
این برداشت از این آیه صحیح نیست. بیتردید منظور از مردگان در این آیه شریف، مردگان جسمانی نیست، بلکه مردگان معنوی است؛ زیرا دو نوع حیات و مرگ داریم: حیات و مرگ مادی و حیات و مرگ معنوی. همچنین دو نوع شنوایی و بینایی داریم: مادی و معنوی.
خدای متعال در این آیه مشرک را به مرده تشبیه کرده است. همانگونه که مرده چیزی نمیبیند و نمیشنود و توان پاسخگویی ندارد، مشرک هم اینگونه است.
از دیدگاه اسلام حقیقت آدمی به روح اوست و روح همیشه باقی است و نابودی ندارد و مرگ نابودی نیست، بلکه انتقال از یک نشئه به نشئه دیگر است، انتقال از دنیا به جهان برزخ است. مراد از «مرده» که مشرک به آن تشبیه شده، جسم مادی است که پس از مرگ، هیچگونه حرکت و توان دیدن و شنیدن ندارد. روح پس از مرگ همه چیز را درک میکند، گفتهها را میشنود و دیدنیها را میبیند. البته گستره این درک به درجه مقام معنوی روح بستگی دارد. هر روحی که از مقام معنوی والاتری برخودار باشد، درک او بالاتر خواهد بود. از این روی است که اولیای الهی پس از مرگ از همه ما آگاهی دارند و به تمام کارها و سخنان ما آگاهند.
از دلایل قرآنی جواز توسل به اولیای الهی آیه 64 سوره نساء است. «وَما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِیماً؛ و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به توفیق الهی از او اطاعت کنند و اگر آنان به سبب ستمکردن به خود، پیش تو میآمدند و از خدا آمرزش میخواستند و پیامبر نیز برای آنان درخواست آمرزش میکرد، قطعاً خدا را توبهپذیر مهربان مییافتند.»
در استدلال به این آیه اشکال شده که کلمه «اذ» در آیه ویژه زمان گذشته است و آینده را شامل نمیشود.
کلمه «اذ» چندین معنا دارد: 1. تعلیل؛ 2. ظرفیت؛ 3. مفاجات.
در این آیه کلمه اذ حرف تعلیل است و محلی از اعراب ندارد. نه اینکه ظرف زمان ماضی باشد؛ بنابر این، معنای آیه چنین است: اگر آنان به سبب ظلمی که به خودشان کردند نزد تو آیند و از خدا درخواست آمرزش کنند و پیامبر هم برای آنان طلب آمرزش نماید، خدا را توبهپذیر و مهربان مییابند.
یکی از دلایل جواز توسل آیه 35 سوره مائده است که میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَجاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا پرواکنید و به اوتوسل و تقرب جویید و در راهش جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.»
گفته شده استدلال به این آیه صحیح نیست؛ چون مراد از وسیله در آیه عمل صالح است.
از نکاتی که قرآن کریم بیان کرده، این است که تبیین و تفسیر آیههای قرآن بر عهده رسول اکرم صلی الله و علیه و آله است. «وَأَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ؛ و این قرآن را به سوی تو فرودآوردیم، تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیحدهی و امید که آنان بیندیشند.»
در آیه 35 سوره مائده عنوان «الوسیله» آمده است، ولی این وسیله چیست نیامده است. پس باید به رسول و اهلبیت – طبق حدیث متواتر ثقلین – مراجعه کنیم تا وسیله را برای ما تفسیر و تبیین نمایند.
عنوان وسیله یک مفهوم عامی دارد و هر آنچه موجب نزدیکی به خدا میشود، دربرمیگیرد که یکی از آنها عمل صالح است و یکی دیگر پیامبر و امامان هستند.
حضرت امیرمؤمنان علی علیه السلام میفرماید: احمدوا الله الذی لعظمته و نوره یبتغی من فی السموات و الارض الیه الوسیله و نحن وسیلته فی خلقه. و در سخنی دیگر میفرماید: انا وسیلته.